درباره وبلاگ


بی تو این باغ پر از پاییز است...
پيوندها
  • مهرگان
  • انتظار
  • کیت اگزوز
  • زنون قوی
  • چراغ لیزری دوچرخه

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان پاییز و آدرس paeiz.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 45
بازدید ماه : 119
بازدید کل : 21944
تعداد مطالب : 18
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1


body{cursor: url('http://LoxBlog.Com/fs/mous e/027.ani')}yle

javascripts

پاییز




آه ، تا کی ز سفر باز نیایی، بازآ

اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ

شده نزدیک که هجران تو مارا بکشد

گر همان بر سر خونریزی مایی، بازآ

کرده ای عهد که باز آیی و ما را بکشی

وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ

رفتی و باز نمی آیی و من بی تو به جان

جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ

وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی

گرچه مستوجب صد گونه جفایی، بازآ...

 



دو شنبه 14 شهريور 1390برچسب:, :: 21:7 ::  نويسنده : پریسا


 

یادم نمی کنی و ز یادم نمی روی یادت بخیر یار فراموشکار من...

حرف بزن بگو چشم هایت سکوت کردند!

مردانگی را به آب جو شروط کردند!!

از عطر نانی بگو که هیچگاه نمک گیرت نکرد

از آبروی رفته ام که نه ،سیرت نکرد

از عشق بگو که در چلچراغ سینه ام متهم شده

از معشوقی که نبود و انگشتنمای اعّم شده

از من بگو ، چشم هایم برایت عدم شدند

تصویر های بدی به ذهن پوشالیت علم شدند

از آن خدایی بگو که هیچ گاه ندیده ای!!!

اما چه سفسطه ها که پشتش تو چیده ای

من دست بر می دارم از این بازی بی داوری

این گوی و این میدان برو اما بدان بی یاوری





دو شنبه 14 شهريور 1390برچسب:, :: 20:57 ::  نويسنده : پریسا

 

از کجا آغاز کنم

بیان قصه ای را که گویای حقیقت و شکوه یک عشق باشد

قصه عشقی شیرین که از دریا کهن سال تر است

حقیقتی ساده از عشقی که او برایم به ارمغان آورد

از کجا آغاز کنم

او همانند بارانی تابستانی که زمین را به سطح درخشان

مبدل میسازد به دنیای من راه پیدا کرد

و زندگیم را درخشان ساخت او به دنیای خالی من

مفهوم بخشید او قلب مرا لبریز کرد

او دل مرا با احساس خاص لبریز کرد

او روح مرا از عشق والا و بیکران سرشار میسازد

آن گونه که هر کجا بروم تنها نخواهم بود

با وجود او چه کسی میتواند تنها باشد

راستی این عشق تا چه هنگام دوام دارد؟

اکنون جوابی ندارم

اما همان قدر میدانم

که به او نیازمندم





دو شنبه 14 شهريور 1390برچسب:, :: 20:54 ::  نويسنده : پریسا

 

صدای پاییز می‌آید
و باران و باد و برگ‌های زرد و سرخ
باز صدای زنگ مدرسه‌های قدیمی
در راهروهای بی انتها
می‌پیچد...

پاییز فصل بی‌امتداد رویاهاست
و یک فنجان چای داغ نوشیدن
زیر باد سر غروب
بی‌منتها، بی‌امتداد در جاده پاییز...

می‌توان به هر چیز اندیشید
و همانند ستاره‌های تابستانی
رویاها می‌پیوندند به حقیقت
باز همان برگ‌های سرخ‌رنگ پیر درخت
و همان نیمکت چوبی سیاه
می‌‌شنوم

 



دو شنبه 14 شهريور 1390برچسب:, :: 15:36 ::  نويسنده : پریسا

 

دريافت كد ستاره باران وبلاگ

Digital Clock - Status Bar

مرجع تمامی وبلاگ نویسان جوان