پيوندها
نويسندگان پاییز کسی دیگر نمی کوبد در این خانه متروکه ویران را کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم!!! ومن مانند شمع می سوزم ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند ومن گریان ونالانم ومن تنهای تنهایم !!! درون کلبه ی خاموش خویش اما کسی حال من غمگین نمی پرسد!!! و من دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم درون سینه ی پرجوش خویش اما!!! کسی حال من تنها نمی پرسد ومن چون تک درخت زرد پاییزم !!! که هر دم با نسیمی میشود برگی جدا از او ودیگر هیچی از من نمی ماند!!! پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:, :: 14:27 :: نويسنده : پریسا
نفس نمیکشد هوا قدم نمیزند زمین سکوت میکند غزل یعنی بدون تو همین !!!
پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:, :: 14:15 :: نويسنده : پریسا
یه روز سرد پاییزی که بازازغصه لبریزی میای باکوله بارغم چه اشکا که نمی ریزی برام با گریه می خونی پشیمونی پشیمونی دلم می رزه از حرفات تو چشمات می شه زندونی شایدجادوی پلک تو بااشکات شونه به شونه بازم بپیچه عطر احساست دلم دیوونه شه بازم خیالی جز تو بامن نیست بیا قهرها رو پر پر کن دلم از سنگ وآهن نیست تو رو بخشیده باور کن شاید جادوی پلک تو بااشکات شونه به شونه بازم بپیچه عطر احساست دلم دیوونه شه بازم دیگه طا قت نمی یاره دل کوچیک داغونم اگر برگردی از قهرت تو رو می بخشه می دونم پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:, :: 14:6 :: نويسنده : پریسا
وقتی که توبارانی میشوی در آسمان چشمانت غرق میشوم و فراموش میکنم که هواپاییزی است. برخیز تا پنجرهها را به روی خزان ببندیم، بیم دارم خزان خاطرات مان را غارت کند. باغچه از حجم علفهای هرز سکوت انباشته شده. از خلوت کوچه دلم میگیرد و هنوز در انتظار بارانی شدن چشمانت هستم. هر چند که میدانم بارانی شدن، دل آسمانی میخواهد. پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:, :: 13:4 :: نويسنده : پریسا
![]() ![]() |